طهورا جانطهورا جان، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

فرشته کوچولوی زندگی شیرین من و همسری

السلام علیک یا امام حسن عسکری

سلام دخمل نازم این چند روز اینقد درگیر بودم چه تو محل کار و چه تو خونه که فرصت کافی برای پست گذاشتن نداشتم البته یه بارم که وقت کردم پست بزارم آخرش دستم خورد به دکمه دیلیت و همه مطلب پاک شد و بعدش شما بیدار شدی و شروع به گریه کردی و منم دیگه فرصت نکردم  دوباره ثبت وقایع کنم . عزیزم الان 2هفته ای هست که با برگشتن بابا از ماموریت ما برگشتیم خونه بعدا عکس سوغاتی هایی که بابا برات خریده رو میزارم برات. این چند روز شما دچار سرما خوردگی و سرفه شدی که بردیمت دکتر و براتون دارو تجویز کردن .این روزا حسابی واسه بابا ذلبری میکنی و وقتی میری بغلش دیگه دوست نداری بیای پایین و اگه شما رو بزاره پایین چنان گریه ای می کنی که دوباره مجبور میشه بغلت کنه ....
29 آذر 1394

السلام علیک یا امام حسن عسکری

سلام دخمل نازم این چند روز اینقد درگیر بودم چه تو محل کار و چه تو خونه که فرصت کافی برای پست گذاشتن نداشتم البته یه بارم که وقت کردم پست بزارم آخرش دستم خورد به دکمه دیلیت و همه مطلب پاک شد و بعدش شما بیدار شدی و شروع به گریه کردی و منم دیگه فرصت نکردم  دوباره ثبت وقایع کنم . عزیزم الان 2هفته ای هست که با برگشتن بابا از ماموریت ما برگشتیم خونه بعدا عکس سوغاتی هایی که بابا برات خریده رو میزارم برات. این چند روز شما دچار سرما خوردگی و سرفه شدی که بردیمت دکتر و براتون دارو تجویز کردن .این روزا حسابی واسه بابا ذلبری میکنی و وقتی میری بغلش دیگه دوست نداری بیای پایین و اگه شما رو بزاره پایین چنان گریه ای می کنی که دوباره مجبور میشه بغلت کنه ....
29 آذر 1394

عکس های طهورا جان در ماه آبان

دخملکم چون مامانی یکم تنبل تشریف دارن عکس هاتو جمع کردم یه جا برات میزارم که یادگاری داشته باشی               دخملم درحال سوپ خوردن     دخمل نازم عاشق بازی با بادکنک هستش و کلی از دیدن بادکنک ذوق زده میشه     ا ین موش عروسک تئاتری شهر موش ها هستش بیاد زمان های قدیم که کارتون مورد علاقه من و خیلی از هم نسل های من بودش براتون خریدم وقتی دستمو میبرم توش و شروع به حرف زدن با شما میکنم کلی میخندی البته اینقد که موهاشو کشیدی و انداختی تو دهنت مجبور شدم موهاشو قیچی کنم       عاشق بازی کردن با عروسکای آو...
7 آذر 1394

پایان هشت ماهگی و ورود به ماه نهم

توکل بر اسم اعظم الله سلام دخمل نازم ورودت به نهمین ماه زندگیت رو تبریک میگم       دخملکم ورودت به ماه نهم خیلی دردناک بود چون دندونای بالا دارن در میان و به شدت شما رو اذیت کردن خیلی تب داشتی و تمام تنت گرم بود و تو این دو روز همش برات شیاف و شربت استامینفن و دیفن هیدرامین استفاده کردم و مدام پاشویه دادم تا یکم گرمای تنت کم بشه عزیز دلم این روزای سخت هم میگذره فدات شم  من و مامان منیژه همیشه درکنارتیم . دخملم حال و حوصله نداره و خوب غذاشو نمیخوره و وقتی شربت استامینفن می بینه میزنه زیر گریه چون میدونه قراره یه چیز تلخ بخوره .قربونت برم عزیزم طاقت بیار رفیق. دخملکم برای اینکه سرتو گرم کنم تا درد و ...
2 آذر 1394
1